بیست و پنج
جمعه, ۲۰ تیر ۱۳۹۹، ۰۳:۱۹ ب.ظ
گاهی چند وقت بعد از انتشار یه پست، وقتی میخونمش، میبینم چقد غمگین بودم!
برای همینه همش رو عین آب خوردن دیلیت میکنم. چون که دلم نمیخواد مرورش کنم هیچ وقت
- ۹۹/۰۴/۲۰
امثال چنین ادمایی هستن که باعث میشن توی وبلاگ خودمون کلی سانسور کنیم و کسی مثل تو که سانسور نمیکنه، فحش باید بخوره!
آفرین:)
به نظرم تو یکی از صبورترین و مهربونترین آدمایی. چون میتونم بفهمم چه حس افتضاحی داره گرفتن همچین کامنتایی و میدونم اگه من بودم، برخورد تو رو نداشتم. و این موضوع خشممو به شدت بر میانگیزونه! اینکه یه ناشناس به خودش اجازه میده اینطوری و با کلمههای آزار دهنده در مورد چیزی که بهش ربط نداره اظهار نظر کنه. چون اگه آدم با طرف رو به رو بود، شاید نمیشد طرفو مجاب کرد که سرشو از زندهگی بقیه بکشه بیرون، ولی حداقل میشد روش شلنگ گرفت و پهنش کرد جلو آفتاب.
آدمی که نمیتونه تحمل کنه آدمای دیگه به شیوهی خودشون زندهگی خودشونو بکنن درحالی که هیچ ارتباط و تاثیری با زندهگی اون ندارن، مریضه! و اینه دست پروردهی این نظام دینی و مردسالار و حاصل سرک کشیدن نظام تا توی خشتک مردم و تعیین تکلیف کردن براشون. فکر نمیکنم حرفایی که زدی تاثیری روش بذاره. اما امیدوارم آدمای بیشعور و ترحم برانگیزی که آلت اخته شدهشون رو دست گرفتهن و در به در دنبال راهی برای التیامند، دست از تخلیهی عقدههای خودشون به شکل مجازی و توی روان آدمای دیگه بردارن!!