در من نهفته گویا، یک دایناسورِ خوب

آخرین مطالب

بیست و چار

پنجشنبه, ۱۹ تیر ۱۳۹۹، ۱۰:۵۶ ق.ظ
مثل یه ربات تشریفات ورود به منزل بعد از کشیک رو به جا میارم. کفشا رو بیرون درمیارم، کاری که تا شیش ماه پیش عمرا! کلید و گوشیم رو میذارم رو جاکفشی که محیط آلوده‌ی خونه محسوب میشه. ملو رو میز ناهار خوری کش و قوس میاد و میپره پایین و از پام آویزون میشه. برای اولین بار تقریبا بیست و چار ساعت تنها مونده. غروب دیروز فقط الهه بهش سر زده. ازش معذرت میخوام که بغلش نمیکنم. واقعا و با صدای بلند میگم ملو جونم ببخشید نمیتونم بغلت کنم. ماسکم رو میندازم تو سطلی که کنار جاکفشی گذاشتم. و میرم تو اشپزخونه. همه لباس هام و روبالشی و رو‌تختی و روپوش رو‌ میندازم تو ماشین لباس‌شویی و میرم سمت حموم. درو که وا میکنم ملو روی دمپایی حوله ای ها نشسته. خم میشم و بغلش میکنم، چنگ میندازه احتمالا به نشونه اعتراض به خیس بودنم اما واقعا چه اهمیتی داره. بیست و شش ساعت ملو کوچولو رو ندیدم!
بعد از ناهار دیروز معده درد ولم نکرده. بر خلاف بخش و‌ اورژانس نسبتا اروم طی روز، شب اورژانس منفجر میشه. قربانی جدال اتندهای داخلی و انکال عفونی و کلافگی مریض و همراهاش بابت معطلی اینترن بیچاره و پرستارهای اورژانسن. اصرار میکنن که بیمارشون بستری شه؛ عفونی اما بدون مدرک کافی مثبت نبودن کرونا، اجازه بستری نمیده. مریض ها تو اورژانس رسما تلنبار میشن تا جواب ازمایش هاشون بیاد.
ساعت سه صب برمیگردم پاویون و دلم قهوه میخواد اما معده درد هشدار میده که یه قدم تا تصرف یکی از تختای اورژانس فاصله داری. خودمو پرت میکنم رو تخت و بقیه ماجرا تو هاله ای از ابهام فرو رفته! چون من دیگه یادم نمیاد نیم ساعت بعد که تلفن زنگ خورد و اینترن داخلی رو گفتن بیا اورژانس تا همین الان که نشستم روی کاناپه، با موهای خیس و با پیراهنی که ممنونشم که جای جین و تاپ و روپوش و مقنعه و اون همه چیز رو به تنهایی پر کرده و چای نبات میخورم، چه‌جوری گذشت.
تصورم از کشیک های داخلی، کشیک هایی پربار و سرشار از آموزش بود، که خستگی دل‌پذیری (!) ایجاد خواهند کرد و من با خوشحالی به انتظار کشیک بعدی میشینم. اما حقیقت اینه که تمام مدت به انتقال اطلاعات بین اساتید، پیگیری ازمایشات، توضیحات فرساینده به همراه بیمار، گوش درد ناشی از مداوم از ماسک، ضدعفونی کردن هر یه ربع دست ها، گشنگی بیش از حد (حداقل قبلا میشد تو تایمی که پیدا میشه یه چیز خورد، الان تا خودتو ضدعفونی میکنی و خوراکیت رو هم و محیط رو هم پیج میشی باز)، و کلا داخلی همیشه سنگین به علت اضافه شدن پروتکل های حفاظتی این ویروس بدقلق به کابوس مجسم تبدیل شده.
  • تی رکس

نظرات  (۳)

  • مترسک ‌‌‌‌‌
  • خدا قوت رفیق 💪👌

    پاسخ:
    مرسی، سرت سلامت :)
  • نار خاتون
  • کاش تموم شه زود این کوفتی... دیوانه شدیم دیگه بخدا...

    پاسخ:
    اخ کاش! دلم برای بیمارستان قبل کرونا تنگ شده! برای رژ زدن حتی :(
  • محبوبه شب
  • سلامت باشی همیشه تی رکس

    پاسخ:
    مرسی هانی
    تو هم همینطور و حسابی مراقبت کن این روزا

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی