در من نهفته گویا، یک دایناسورِ خوب

آخرین مطالب

بیست و سه

دوشنبه, ۹ تیر ۱۳۹۹، ۰۹:۱۴ ق.ظ
اولین کشیک داخلی شلوغ و دوست داشتنی بود برام. با وجود دردسرهایی که این ویروس کوفتی برامون به وجود اورده. لقب اینترن خوش خنده رو گرفتم. با آقای الف، پرستار جوون و خوشتیپ اورژانس و یکی دو تا دیگه از پرستارای دیگه از در دوستی وارد شدم و خوشحالم که به توصیه‌های بقیه عمل نکردم و از همون اول پاچه‌ی همه رو نگرفتم! کلیشه بیمارستان همینه، اگه همون اول دندونای تیزت رو نشون ندی احتمال تیکه پاره شدنت زیاده. من اما همون قبل از ظهر رو به اقای الف که مدام با خنده خواهر و مادر صدا میکرد اینترن‌های دیگه رو دستام رو حبیب‌طور به سمت خودم گرفته بودم و گفته بودم چرا بین این همه آدم فقط به من نمیگی خواهر؟ و استیشن پوکیده بود از خنده.
کسل کننده ترین وظیفه اینترن اما با اختلاف خلاصه پرونده نوشتنه. و برای کسی که نمیدونه کاربن چی هست و چطور استفاده میشه این موضوع دو برابر کسل کننده‌ست! جدا یعنی همه میدونن این کاغذ آبی های لزج چی هستن و چیکار میکنن یا فقط من مثل از فضا اومده ها رفتار کردم؟
و در نهایت کشیک رو با بیمار بدحال ساعت پنج صبح به پایان رسوندم. خونه که رسیدم ملو کوچولوی قشنگم رو بغل نکردم و هی چیز پارچه ای که داشتم رو انداختم تو لباسشویی. دوش گرفتم و حوله پوشیدم و ملو رو که رو دمپایی حوله ای منتظرم نشسته بود رو بغل کردم و چلوندم و ماچ ماچیش(!) کردم. برای اون شیر درست کردم و برای خودم نیمرو. و بعد از انجام یه سری تشریفات دیگه تا شیش عصر خوابیدم.
  • تی رکس

نظرات  (۲)

  • مترسک ‌‌‌‌‌
  • چقدر دلم برای پستات تنگ شده بود تی‌رکس جان 😊

    پاسخ:
    اخ ببین کی اینجاست ^_^
    خییییلی دلتنگ مترسک جان، مفتخر کردی مارو :)
  • مترسک ‌‌‌‌‌
  • قربونت دوست جانم... سعادت نصیب من شد در واقع 😊

    پاسخ:
    عزیزی شما :)

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی